مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
خاتـم پُـر بها دهـد از کـرمش گدای را فـقـط بـرای او بـخـوان آیـۀ انّـمـای را طناب بستهای اگر به دستهای باز او به روی خلق بستهای دریچۀ سخای را صوت سلونیاش چنان شوق سوال میدهد جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را عرش به لرزه میدهد هیبت حیدری او در آن زمان که شانهاش لمس کند عبای را مسیحِ دستهای او زنده کـند مسیح را کـلـیم اژدها کـند با مـددش عـصای را روحالامین مقابلش سجدۀ شکر میکند دیـده یقـین درون او قـبلۀ حق نمای را خدا نخواندمش ولی دیده جنون عاشقان در نجـف عـلـی فـقـط تجـلّی خـدای را |